کد مطلب:68619 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:213

پس از قتل نماینده ابوبکر در فدک











.

آنگاه كه ابوبكر و عمر فدك را غصب كردند و نماینده ی حضرت زهرا علیه السلام را از آنجا اخراج نمودند شخصی بنام «اشجع» را بعنوان نماینده ی خود به آنجا اعزام نمودند. اشجع گذشته از مقام غاصبانه ای كه بدست آورده بود، به مردم منطقه ظلم و اجحاف فراوانی نمود بحدی كه اهل آنجا بعنوان شكایت نزد امیرالمؤمنین علیه السلام آمدند. امیرالمؤمنین علیه السلام بهمراه عده ای به آنجا آمدند تا او را از رفتارش باز دارند. اشجع در مقابل امیرالمؤمنین علیه السلام قرار گرفت و بر تصمیم خود پافشاری كرد و در نتیجه بدست اصحاب حضرت كشته شد.

با رسیدن این خبر به ابوبكر، عده ای را به سركردگی خالد بن ولید به منطقه فرستاد. امیرالمؤمنین علیه السلام با یك اشاره ی ذوالفقار خالد را از اسب به زیر انداخت بطوری كه همه ی لشكر او وحشت كردند. حضرت رو به خالد كرد و فرمود:

وای بر تو ای خالد! چقدر مطیع خائنین و عهدشكنان هستی! آیا روز غدیر برای تو قانع كننده نبود كه اكنون چنین تصمیمی گرفته ای؟!

وقتی به مدینه بازگشتند بین امیرالمؤمنین علیه السلام و ابوبكر مطالبی رد و بدل شد و پس از جدا شدن از آنان امیرالمؤمنین علیه السلام به عباس عموی خود فرمود:

عموجان تو را قسم می دهم كه سخنی نگویی... من با اینان راهی جز صبر انتخاب نكرده ام، همانطور كه پیامبر صلی اللَّه علیه و آله به من دستور داده است. اكنون كه روز غدیر برای اینان قانع كننده نیست به حال خود واگذارشان!! بگذار آنچه قدرت دارند ما را ضعیف نمایند، كه خداوند مولای ماست و او بهترین حكم كننده است.

[صفحه 46]



صفحه 46.





    1. بحارالانوار: ج 29 ص 62-46.